حمله روزنامه اصلاحطلب به تیم رسانه دولت: فقط فاز تهاجم دارید و کار ایجابی نکردهاید
تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۳۰۳۶۷
روزنامه شرق نوشت:رهبری همواره بر ارتباط با نخبگان جامعه تأکید دارند، اما چنین رویکردی در رسانههای دولت قابل مشاهده نیست.
در ملاقات اخیر، انتقاد رهبری از بخش رسانهای دولت، چهار مرتبه تکرار شد که بیسابقه است. شاید یک دلیل آن باشد که سکانداران رسانهای دولت، عموما تیپ کیهان، رجانیوز و جبهه پایداری هستند و این جریان، عمده تجربهشان در جایگاه اپوزیسیون برخی دولتها بوده و تجربه کار ایجابی در جایگاه متولی، تبیین، پاسخگویی و دفاع ندارند و انگار فاز تهاجم و اپوزیسیون طرف مقابل در آنها نهادینه شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مشکل بخش رسانهای دولت آن است که رسانههای حرفهای که مورد اعتماد و طرف مراجعه عام هستند، اخبار اینها را بعضا پوشش نمیدهند و عموما منتقد دولتاند و رسانههای اصولگرا نیز مشغول با اندک مخاطب سمپات و هوادار، فاقد تأثیرگذاری بر مخاطب عام هستند.
تیم رسانهای دولت، فاقد سکوی دارای مخاطب برای انتقال محتواست. اگر صداوسیما، رفتار حرفهای داشت و مخاطب میلیونی را دودستی تحویل مرجع خبری بیرونی نمیداد، امروز زبان دولت چنین الکن نمیشد. لابد باید گفت خودکرده را تدبیر نیست؛ سالها کژکارکردی رسانههای اصولگرا و بدرفتاری برای مخاطب عام، چنین عاقبتی دارد.
اصولگراها در سه دهه گذشته همواره خیالشان از حضور مؤثر در ارکان اجرائی راحت بوده و کمتر نیاز به اقناع افکار عمومی احساس کردهاند. سازمان صداوسیما دربست در اختیارشان بوده است و جریان اصلی رسانههای رسمی، اعم از خبرگزاریها و روزنامهها را تحت سیطره خود درآوردهاند؛ ضمن آنکه توان کافی برای کنترل رسانههای رقیب داخلی را به خوبی داشتهاند. تعطیلی و سختگیری بر روزنامهنگاران غیرمتعهد به جناح مطلوبشان، در طول سالهای گذشته با قوت جریان داشته است؛ به نحوی که بسیاری از صاحبان قلم، عطای روزنامهنگاری را به لقایش بخشیدند، گوشه عزلت گرفتند، سرگردان غربت شدند یا تعدادی در حبس هستند.
مشکل دولت آقای رئیسی این است که رسانهای ندارد که در جامعه نفوذ داشته باشد. مرجعیت خبری متأسفانه به خارج از کشور انتقال یافته است. مخاطب امروز، نیاز خبری خود را گزینش میکند و عموما از رسانههای حرفهای اطلاعات دریافت میکند. تلویزیون جای خود را به شبکههای اجتماعی در فضای مجازی داده که کنترلشان خارج از اختیار و غالبا در نقطه مقابل آنهاست.
رسانههای دولت، الزامات یک رسانه حرفهای را رعایت نمیکنند و شاید دلیل آن ناشی از توقعات و انتظارات نیروهای خارج از رسانه است. در دولت قبل در مقطعی تلاش شد تا رسانههای دولت کمی حرفهایتر اداره شوند که همان هم تحمل نشد.
نکته دیگری که وجود دارد، این است که اگر عملکرد دولت مناسب باشد، به نحوی که اثر آن در زندگی آحاد مردم دیده شود، خود آن اصل تبلیغ است. کارشناسان اقتصادی و دلسوزان عموما کادر مدیریتی دولت را در مواردی ضعیف ارزیابی میکنند. دولتی که قرار بود فراجناحی باشد، جناحیترین چینش را داشته و علیرغم نمایانشدن ضعف، اصرار بر حفظ آنها و بیتوجهی به تذکرات کارشناسان، مزید بر علت شده است.
رهبری همواره بر ارتباط با نخبگان جامعه تأکید دارند، اما چنین رویکردی در رسانههای دولت قابل مشاهده نیست. صفحات اول روزنامههای ایران، کیهان، همشهری و وطن امروز و عناوین اصلی خبرگزاریهای فارس، تسنیم و ایرنا، بیشتر از آنکه ایجابی باشد و دیدگاه نخبگان را پوشش دهد، مثل بولتن حزبی در پی پاسخدادن به رقیبان و تخریب آنها هستند و دیدگاه کسانی را انعکاس میدهند که همواره در صفحه تلویزیون هستند و کمترین تأثیری بر افکار عمومی ندارند. بیاعتمادی مخاطبان به رسانههای طرفدار دولت، ریشه در همین بیتوجهی به نخبگان و ستیزهجویی با دلسوزان اجتماعی دارد.
اکنون مدل اداره رسانه، سیستم کمعده و چالاک است و دوران تلویزیون دولتی ۵۰ هزار نفری به تاریخ پیوسته است. فقدان درک صحیح از فضای رسانه نزد دولتمردان باعث شده تا هر کاری دولت میکند، نتیجه آن برعکس شود. امروز رسانه در دنیا، بالا به پایین نیست؛ تعاملی است. خود مردم تولیدکننده محتوا هستند؛ با واکنش به اخبار در فضای مجازی.
حالا باید دید انتقاد صریح رهبری از کارکرد رسانههای هوادار دولت، چه تغییری در رویکرد آنها ایجاد خواهد کرد؟ فعلا که مدیرعامل ایرنا، آن را دستاویز و بهانهای برای توسعه کمی و لابد بودجه و امکانات بیشتر کرده است. پیشبینی من این است که اتفاق خاصی در جهت بهبود عملکرد نخواهد افتاد. رسانهداران اصولگرا سعی میکنند روایت غالب باشند، اما نمیدانند که روایت با مخاطب و فراگیری آن معنا پیدا میکند نه تعداد زیاد رسانه. تولیدکنندگان روایت تصمیم میگیرند چه سطحی از جامعه را تحت تأثیر قرار دهند؛ وقتی سازندگان و طراحان یک روایت تصمیم بگیرند که مخاطب روایتشان، نه اکثریت جامعه بلکه جماعت خاصی باشند، نمیشود به زور و ضرب برای آن روایت مخاطب عمومی تراشید.
پیشنهاد این است که برای یک بار هم که شده، برای اداره رسانه از تیم کاملا حرفهای و غیرایدئولوژیک بهره ببرند. برای مثال یک بخش خبری یکی از شبکههای تلویزیونی را در اختیار روزنامهنگاران مستقل بگذارند و فقط رویکرد کلی آن را حمایت از دولت قرار دهند و در کار آن دخالت نکنند؛ بعد نتیجهاش را ببینند.
پایهای که آقای شریعتمداری از دهه ۷۰ در کیهان برای رسانههای اصولگرا نهاده و اکنون هزاران نمونه ریز و درشت از آن تکثیر شده، نهتنها موفقیتآمیز نبوده، بلکه جناح اصولگرا را به یک جریان اقلیت دارای قدرت اما فاقد محبوبیت مردمی تبدیل کرده است. گذار از این روش مردود و منسوخ و مغایر با اصل مردمیبودن انقلاب اسلامی، اتخاذ روش علمی و حرفهای، اعتمادسازی و صداقت و شفافیت، راه چاره است. پذیرش خطا، گام اول برای بهبود و اصلاح است.
منبع: خرداد
کلیدواژه: دولت رئیسی اصلاح طلبان رسانه های دولت رسانه ای دولت حرفه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۳۰۳۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله تند روزنامه نزدیک به قالیباف به مهدی نصیری
صبح نو روزنامه نزدیک به قالیباف در شماره امروز خود به صحب های مهدی نصیری واکنش تندی نشان داد.
این روزنامه نوشت: امروز مهدی نصیری بعد عمری رادیکالیسم به کسانی رسیده که عمری به آنان فحش داده و نان فحش دادن به آنان را سر سفره خود برده است.
سخنان مهدی نصیری در مصاحبه با بیبیسی فارسی واکنش برانگیز شده است. او در این مصاحبه از ضرورت اتحاد اپوزیسیون جمهوری اسلامی سخن گفته؛ یعنی اتحاد شاهزاده با تاجزاده. جمهوریخواهان با هواداران سلطنت. این سخنان چندان قابل نقد نیست، نه از آن باب که سخن بسیار دقیق و فکر شده و ایدهای است که از عطاری هیچکس جز عطاری نصیری نمیتوانسته بیرون بیاید، نه از تاجزاده که از شاهزاده تا مسیح هم نتوانستند چند ماهی دور یک میز بنشینند و امروز به یکدیگر فحشهای مثبت ۱۸ میدهند. بنابراین امتناع این ایده از روز روشنتر است. و باز نه جای تعجب که نصیری چنین سخنانی را بر زبان رانده که جای تعجب نیست؛ چراکه مسیر هر فرد رادیکالی، افتادن در چرخه رادیکالیسم است.
بنابراین مدعای مطلب حاضر نه نقد این سخن نصیری که نقد روشنفکران ایرانی است که در ۲۰۰ سال اخیر قدمی به جلو برنداشتند و همچنان اسیر توهماند. توهمی که باید آن را توهم انفکاک از جامعه و بیگانگی با انسان ایرانی نامید.
باید مسیر طی شده و جریان روشنفکری ایرانی نقد شود که امروز مهدی نصیری در این نحله خود را قرار داده است. نقد روشنفکران نه از باب غرض با این جماعت، بلکه از فرط بیگانگی است که با جامعه دارند و رؤیاهایی که اینها در دویست سال اخیر به جای فکر، ایده و اندیشه پیشرفت بهعنوان جنس بنجل به مردم ایران فروختهاند و به جای پیشرفت و توسعه برای مردم ایران، وضعیتی ایجاد کردند که بعد از دویست سال دوباره ایده بازگشت به وضعیت دویست سال گذشته را تئوریزه میکنند.
روشنفکر ایرانی ۲۰۰ سال است که اسیر این توهم است، از مردم سخن میگوید؛ اما فهمی از مردم ندارد. روشنفکر ایرانی که علیه سلطنت شورید و امروز دوباره به سلطنت رسیده است. زمانی مخالف شهر بود و زندگی در روستا را تئوریزه میکرد و امروز مقلد غرب و مدرنیته شده است.
این موجود ناقصالخلقه در عرصه فکری ایران باید پاسخگو باشد که چگونه با همه ادعای روشنفکری خود و تحقیر جامعه از تولید یک ایده هم عاجز مانده و امروز مهدی نصیری بعد عمری رادیکالیسم به کسانی رسیده که عمری به آنان فحش داده و نان فحش دادن به آنان را سر سفره خود برده است.
رمانتیسم روشنفکر ایرانی عارضهای است که روشنفکر فکر میکند که فهم بالاتری از جامعه دارد؛ اما در عمل جز همین آشفتگی فکری و مشتی کلیات که به درد کسی نمیخورد غیر از اداهای روشنفکری، رویکرد شاهزاده تا تاجزاده نشان میدهد که روشنفکر ایرانی بعد از حدود ۲۰۰ سال دستش خالی است، جز اینکه تلاش میکند آشی بار بگذارد که هر چیز اضافه خانه را در آن بریزد. مهدی نصیری چیز تازهای نگفته، بلکه ۲۰۰ سال آشفتگی روشنفکر ایرانی را دوباره با دو کلمه شاهزاده و تاجزاده روایت و توصیف کرده است. اتفاق خاصی، نیفتاده فقط روشنفکران ایرانی مشغول کار هستند.